۶ درسی که در ۶ ماه کولهگردی یاد گرفتیم
آلکس و سباستین، زوج کولهگرد (بکپکر) و وبلاگنویس آمریکایی و هلندی، در سال ۲۰۱۶ بهمدت ۶ ماه تو ۷ کشور از جمله افغانستان، پاکستان و ایران، کولهگردی کردن و بعد از اون تجربههاشون رو از سفر به اشتراک گذاشتن. برای آشنا شدن با تجارب اونها با عالیگشت همراه بشید.
۱- محلیها همیشه درست راهنماییتون نمیکنن
بهگفته کتابهای راهنما و وبسایتهای گردشگری، مردم محلی همیشه همهچیزدان هستن. “فلان رستوران توسط محلیها توصیه میشه، فلان جا تفریحگاه محبوب محلیهاست.”
البته که افراد محلی میتونن بهتون جاهایی رو معرفی کنن که تو هیچ کتاب راهنمایی پیدا نمیشه. ولی ما از محلیها راهنمایی اشتباه هم زیاد شنیدیم. بارها کل شهر رو به دنبال یک رستوران محبوب محلی زیرورو کردیم؛ ولی آخرسر متوجه شدیم که این رستوران، غذاهای غربی و فست فود میفروشه. مردم بومی بهمون گفتن خیلی جاها رو میتونیم بدون همراه بگردیم؛ ولی بعدش توسط پلیس توبیخ شدیم که چرا تنها به دیدن اون جاها رفتیم. یک میلیون پاکستانی به ما گفتن که حتماً باید “شنگریلا” در شمال پاکستان رو ببینیم؛ ولی وقتی اونجا رفتیم، دیدیم یک اقامتگاه لوکس ۵ستاره و یک دریاچه مصنوعی به شکل قلب با پدالهای شبیه قو در انتظارمونه، که خب سلیقه ما نبود.
نمیگم که باید فقط به کتابهای راهنما تکیه کنین و اصلاٌ با افراد محلی مشورت نکنین؛ فقط میگم این راهنماییها رو کورکورانه نپذیرین.
۲- صرف چند دلار بیشتر برای راحتی ارزشش رو داره
اوائل سفرمون، به شدت سعی میکردیم در هزینهها صرفهجویی کنیم. ما راههای کمهزینه سفر کردن رو بلد بودیم: فقط در ارزونترین خوابگاهها میخوابیدیم، با یک نون شیرمال که تو ایستگاه مترو میخریدیم، خودمون رو سیر میکردیم و همیشه ارزونترین وسیله نقلیه رو انتخاب میکردیم.
اما اتفاقی که افتاد این بود که از خوابگاههای ارزونی که توشون میخوابیدیم، ساس به جونمون افتاد و سیستم گوارشیمون حسابی به هم ریخت.
این روزها، ما هنوز هم مقرونبهصرفه سفر میکنیم؛ ولی حاضریم چند دلار بیشتر خرج کنیم تا صندلی اتوبوسی با پشتی تاشو گیرمون بیاد، یا یک بشقاب سبزیجات کنار غذامون سفارش بدیم تا سلامتمون رو حفظ کنیم.
۳- هرچه بیشتر سفر کنین، اشتباهات احمقانهتری مرتکب میشین.
تا بحال هر کدوم از ما به بیش از ۴۰ تا کشور سفر کردیم؛ بنابراین میتونیم ادعا کنیم که جهانگردان باتجربهای هستیم…البته فقط روی کاغذ.
صادقانه بگیم، ما هنوز هم، مثل کولهگردهای تازهکار، اشتباهات زیادی انجام میدیم. مدام چیزهایی رو توی خوابگاهها جامیذاریم. بارها توی اتوبوس گشنگی کشیدیم چون یادمون رفته که از قبل، خوردنی با خودمون برداریم. هر چندبار هم که تصمیم میگیریم که آمادهتر سفر کنیم، باز هم میبینیم با یک لیتر آب واسه هر دوتامون توی یک پیادهروی طولانی گیر کردیم. (که البته اصلا کافی نیست.)
بر عکس کولهگردهای تازهکار که حسابی خودشون رو آماده میکنن و مدام مراقب پیامدهای خطرناک هستن، ما حالا زیادی راحت میگیریم و در نتیجه بدتر هم ضربه میخوریم. خداروشکر فقط جیبمون رو نزدن…البته تا حالا.
۴- مانع زبان، اونقدرها هم که فکر میکنین بزرگ نیست
یکی از بیشترین سوالاتی که میشنویم اینه که “چطور با مردم محلی صحبت میکنین؟ با زبانشون مشکلی ندارین؟”
نمیخوام خیلی لای زرورق بپیچمش و بگم که اصلاً مشکلی پیش نمیآد. توی ژینژیانگ چین به مشکلات زیادی برخوردیم، که بخشیش به این دلیل بود که اصلاً زبان ماندارین یا اویغوری بلد نبودیم؛ اما این یک استثنا بود. بیشتر جاها، اگه کمی صبر و حوصله به خرج بدین، میتونین با زبان بدن، پانتومیم و یک لبخند کارتون رو راه بندازین.
وقتی گرجیها و ارمنیها فهمیدن زبان روسی من چقدر افتضاحه، بهجاش اونقدر باهامون پانتومیم بازی کردن تا منظورشون رو بفهمیم. یک مامان بزرگ گرجی یک روز کامل از ما پذیرایی کرد و با اینکه یک کلمه انگلیسی نمیدونست، موفق شد باهامون ارتباط برقرار کنه و کلی چیزای خوشمزه بهمون تعارف کنه.
تو اولین بعدازظهری که به ایران رسیدیم، با دو تا دختر جَوون ایرانی که نمیتونستن حتی یک جمله انگلیسی بگن، کلی بهمون خوش گذشت. بعد در ادامه سفرمون در ایران، یک مرد مهربون در شوش از ما در منزلش پذیرایی کرد. این آقا که خیلی صبور و با حوصله بود، با انگلیسی دستوپاشکسته و با کمک دیکشنری، تک تک نقطه نظراتش رو بیان میکرد. بین هر جملهای که ردوبدل میکردیم تقریباً ۵ تا ۱۰ دقیقه فاصله میافتاد، ولی حداقل مکالمهای وجود داشت!
۵- توالت پاساژها جاهای بهدرد بخوری هستن
وقتی مدام در سفر هستین و غذاهای خیابونی میخورین، طبیعیه که سیستم گوارشیتون بهم بریزه و دچار دلپیچه بشین. مثلاً وقتی تو پاکستان بودیم، هر چند ساعت یکبار نیاز فوری به توالت پیدا میکردیم. وقتی توی خوابگاه یا مسافرخونه هستی مشکلی نیست؛ اما اگه توی خیابون باشی چیکار میکنی؟
جوابش در پاساژها و مالها پیدا میشه! هر چند که به عنوان کولهگرد، هیچ علاقهای به دیدن پاساژها نداریم، ولی از دستشوییهای تروتمیز و سیستم تهویه هواشون که میتونیم استفاده کنیم!
۶- هرچیزی که در رسانهها میبینید رو باور نکنین
این شاید مهمترین درسی باشه که یاد گرفتیم. هرچند که رسانهها نقش مهمی در جهانیشدن دارند؛ اما متاسفانه با تمرکز زیاد بر روی جنبههای منفی، تاثیر مخرب زیادی هم در اذهان عمومی میذارن.
تصویری که از ارمنستان و گرجستان به ما ارائه شده بود، کشورهای غمزده و جنگزده باقیمونده از شوروی سابق بود؛ ولی ما در اونجا با کلی آدم خونگرم و مهربون مواجه شدیم.
طبق رسانهها، پاکستان پر از اسلحه، بمب و تروریستهای دستار بهسره.؛ اما ما خونگرمترین و مهماننوازترین آدمها رو توی پاکستان دیدیم.